داستانی که شیوه چگونه کار کردن قانون جذب و جهان هستی را به شما نشان می دهد
راهزنی در مسافرخانه ای غذا میخورد که زنبوری آمد و دور لیوان نوشیدنی اش چرخ زد. راهزن با حرکت سریع دستش زنبور را روی میز پرت کرد، بعد خواست با مشت روی ه بکوبد و لهش کند، اما ناگهان تغییر عقیده داد. فکر کرد که موجودات زنده زیادی را این چنین به نیستی کشانده است، پس این زنبور بیچاره می تواند راهش را بگیرد و برود. زنبور فهمید که آن دور و بر جای امنی نیست، و به هر زحمتی بود راهی به پنجره پیدا کرد و رفت.
بوی شکوفه ی درخت های زردآلو زنبور را به سوی خود کشاند. او هم روی شکوفه ها رفت و از شهد گل ها مکید و در همان حال با گرده هایی که بر بدن و پاهایش نشسته بود، یکی از درخت ها را بارور کرد.
کمی بعد، این درخت زردآلو هایی چنان شیرین و خوش مزه داد که کشاورز با آنها مربایی عالی درست کرد. همه از مربای خوشمزه ی او حسابی تعریف کردند، طوری که فکر کرد ظرفی برای شاه بریزد و به او بدهد. شاه میل و رغبت زیادی به مربا نداشت، اما عاشق شاهزاده ای بود که همیشه به او جواب رد می داد. او بارها شاهزاده را به مجالس کاخش دعوت کرده بود، اما شاهزاده هیچگاه دعوت شاه را نپذیرفته بود. شاه تصمیم گرفت برای آخرین بار شاهزاده را دعوت کند و این بار دعوت خود را با ارسال این هدیه ی شیرین و خوشمزه و مخصوص انجام داد.
شاهزاده ی جوان به شدت تحت تاثیر مربا قرار گرفت. مادربزرگش که چند ماه پیش تر او را ترک کرده بود، با مرباهای خوشمزه نازی اش کرده بود. شیرینی مطبوع مربا شاهزاده خانم را به یاد نوازش های مادربزرگ محبوبش انداخت. شاهزاده خانم لبخندی زد و دعوت شاه را پذیرفت.
زمانی خبر جواب مثبت شاهزاده خانم به شهادت رسید که می خواست حکم اعدام همان راهزن اول داستانمان را امضا کند، زیرا او را به جرم بدرفتاری دیگری دستگیر کرده بودند. خبر خوشی که برای شاه آوردند موجب خوشی و نشاطش شد و ترجیح داد این مرد مجرم به جای اعدام، به سنگ شکنی در نقطه ای دوردست تبعید شود. زنبور عسلی کوچک، زندگی این همه آدم را تغییر داد.
همان طور که یک تصمیم ساده ی راهزن دارای پیامدهای بزرگی بود و در نهایت به نجات او انجامید، افکار و احساسات ما نیز دارای قدرت اثرگذاری منحصر به فردی است.
اندیشه هایی که از ذهن ما میگذرد صرفاً در ذهن ما جا خوش نمی کند، آنها در قالب سیگنالهای ارتعاشی به دنیای پیرامون منعکس می شود و بر حوادث و رویدادها تاثیر می گذارد.
راهزن هیچ وقت پی نمیبرد که آزادی اش نتیجه ی تصمیم کوچک او در گذشته است. ما نیز در بسیاری موارد متوجه نیستیم اتفاقات و شرایط زندگی حاصل افکار و باورهایی است که در درونمان می پرورانیم
خداوند وقتی انسان را آفرید به او نیروی درونی داد که انسان با ذهن و اندیشه هایش به هر چیزی که در این دنیا می خواهد می تواند برسد
"شما به هر چه مداوم فکر کنید چه خوب و چه بد اون رو به سمت زندگی خودت جذب می کنید " این تعریف کلی قانون جذب می باشد،طبق قانون جذب برای اینکه ببینی چه فکری دارید از خودتون بپرسید چه احساسی دارید. زیرا احساسات ما به ما می گویند که به چی فکر می کنیم
قانون جذب می گوید غیر ممکنه که احساسات بد داشته باشید در حالی که فکرهای خوب دارید، در قانون جذب اندیشه هایت ارتعاشاتت را رهبری می کند و به شما می گویند که در چه سطح فرکانسی هستید زمانی که احساس بدی دارید اتفاقات و احساسات بدتر را دریافت میکنید و وقتی احساس خوبی دارید اتفاقات و احساسات بهتری او را به سمت خود جذب می کنید.
توجه به مثبت، شکرگزاری داشته هایت، به طبیعت رفتن و موزیک دلخواهت را گوش دادن باعث میشه احساسات شما تغییر پیدا کنه و اتفاقات خوبی را برایتان بسازد
طبق قانون جذب بالاترین فرکانس جهان هستی عشق است که میتوانی بدهید، هرچه احساس عشق شما بیشتر باشد قدرت بیشتری به حرکت در می آید مانند غول چراغ جادو قانون جذب همه ی خواسته های ما را اجرا می کند
قانون جذب می گوید سه مرحله جذب خواسته ها وجود دارد:
خواستن:
طبق قانون جذب، خواستن فرصتی تا در مورد آنچه که می خواهید به وضوح برسید. به محض اینکه شما به چیزی فکر کنید و ذهنتان روشن شود، عملاً مرحله درخواست را انجام داده اید
باور کردن و دریافت کردن :
این مرحله شامل عمل کردن، سخن گفتن و فکر کردن به چه طریقی است که انگار اون خواستهای که خواهانش هستید
را همین الان دریافت کرده اید. زمانی که شما احساس دریافت را دارید، قانون جذب رویدادها، شرایط و آدمهایی را به حرکت در می آورد پاسخ شما به اون خواسته برسید
قانون جذب می گوید که برای تبدیل به پولدار شدن، بر روی چگونگی اینکار تمرکز نکنید، به جای آن بر پول ایده آل خود متمرکز شوید و همان احساسی را داشته باشید که به اون پول ایده آل خود رسیده اید
و آنگاه آن پول را به سوی خود جذب می کنید. برای قانون جذب «چگونگی» معنا ندارد
برای قانون جذب کوچک بزرگ بودن خواسته ای معنا ندارد، دلیل اینکه شما چیزهای کوچیک نظیر یک جای پارک راحت جذب می کنید ولی اون چیزهایی که خواهانش هستید رو نمیتونید اینه که شما باور ندارید به اون خواسته ها برسید در نظر داشته باشید روح خدا دست شما دمیده است و شما می توانید هر چیزی را در این دنیا خلق کنید فقط باید باورش کنید
همه به طور یکسان به اون خواسته ها و اهدافشان نمیرسند یک جنین جوجه در ۲۱ روز متولد می شود، جنین انسان در ۹ ماه و جنین فیل در ۲ سالاما هر چه احساس شما در رابطه با اون خواسته بالاتر باشد زودتر به آن خواسته می رسید
بزرگترین رازهای پول درآوردن در تاریخ:
پول بدهید تا پول بیشتری به زندگیتان جذب شود، وقتی شما سخاوتمند باشید و پول بدهید شما احساس خوبی خواهید داشت و این احساس خوب در کائنات و قانون جذب برایتان اتفاقهای خوب و بهتری را جذب میکند
درباره این سایت